فاضل دربندی در کتاب اسرار می گوید:
حکایتی بسیار عجیب و غریبی شنیده
ام که پنجاه سال پیش از این اتفاق افتاده، و آن این است که، شخصی از بزرگان
هند به قصد مجاورت کربلای معلی به این شهر آمد و مدت شش ماه در آنجا ساکن
شد و در این مدت داخل حرم مطهر نشده بود و هر وقت زیارت حضرت امام حسین
علیه السلام را اراده می کرد، بر بام منزل خود رفته، به آن حضرت سلام می
کرد و او را زیارت می نمود؛ تا اینکه سرگذشت او را به سید مرتضی که از
بزرگان آن عصر و مرسوم به نقیب الاشراف بود رسانیدند.
سید مرتضی به
منزل او رفت و در این خصوص او را سرزنش نمود و گفت: آداب زیارت در مذهب اهل
بیت علیه السلام این است که داخل حرم شوی و عقبه و ضریح را ببوسی. این
روشی را که تو داری، برای کسانی است که در شهرهای دور می باشند و دستشان به
حرم مطهر نمی رسد.
آن مرد چون ابن سخن را شنید گفت: ای نقیب الاشراف! از مال دنیا هر چه بخواهی از من بگیر و مرا از رفتن به حرم مطهر معذور دار.
هنگامی که سید مرتضی سخن او را شنید بسیار ناراحت شد و گفت: من که برای که
برای دنیا این سخن را نگفتم؛ بلکه این روش را بدعت و زشت می دانم و نهی از
منکر واجب است.
وقتی آن مرد این سخن را شنید، آه سردی از جگر پر دردش
کشید. سپس از جا بر خاست و غسل زیارت کرد و بهترین لباسش را پوشید و
پا و با وقار از خانه خارج شد و با خشوع و خضوع تمام، نالان و گریان
متوجه حرم حسینی گردید تا اینکه به در صحن مطهر رسید.
نخست سجده شکر
کرد و عتبه صحن شریف را بوسید. سپس برخاست و لرزان، مانند جوجه گنجشکی که
آن را در هوای سرد در آب انداخته باشند، برخود می لرزید و با رنگ و روی
زرد، همانند کسی که یک سوم روحش می لرزید و با رنگ و روی زرد، همانند کسی
که یک سوم روحش خارج گشته باشد، حرکت می کرد تا اینکه وارد کفش کن شد.
دوباره سجده شکر به جا آورد و زمین را بوسید و برخاست و مانند کسی که در
حال احتضار باشد داخل ایوان مقدس گردید و با سخنی تمام خود را به رواق
رسانید.
چون چشمش به قبر مطهر افتاد، نفسی اندوهناک برآورد و مانند زن
بچه مرد، ناله جانسوزی کشید. سپس به آوازی دلگذار گفت: اهذا مصرع سید
الشهداء؟ اهذا مقتل سید الشهداء؟ آیا اینجا جای افتادن امام حسین علیه
السلام است؟ آیا اینجا جای کشته شدن حضرت سید الشهداء است؟
پس فریادی کرد و نقش زمین شد و جان به جان آفرین تسلیم نمود و به شهیدان راه حق پیوست.
داستانهای علوی، ج 4، ص 210؛ دراالسلام عراقی، ص 301
درباره این سایت